جدول جو
جدول جو

معنی گران فروشی - جستجوی لغت در جدول جو

گران فروشی
عمل گران فروش
تصویری از گران فروشی
تصویر گران فروشی
فرهنگ فارسی عمید
گران فروشی
بقیمت گران فروختن
تصویری از گران فروشی
تصویر گران فروشی
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از گران فروش
تصویر گران فروش
کسی که کالایی را به بهایی گران تر از ارزش واقعی خود بفروشد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از گران گوشی
تصویر گران گوشی
سنگین بودن گوش، برای مثال بد مشنو وقت گران گوشی ست / زشت مگو نوبت خاموشی ست (نظامی۱ - ۸۸)
فرهنگ فارسی عمید
(تیزْ)
آنکه متاع خویش را به قیمت گران فروشد. مقابل ارزان فروش. دندان گرد در تداول عامه. گران گاز. رجوع به گران گاز شود
لغت نامه دهخدا
(گِ)
کری. سنگین گوشی:
بد مشنو وقت گران گوشی است
زشت مگو نوبت خاموشی است.
نظامی.
رجوع به گران گوش شود
لغت نامه دهخدا
(فُ)
فروختن نان. نانوائی. نانبائی.
- دکان نان فروشی، محل فروختن نان. دکان نانوائی: زود در دکان نان فروشی درآمدم. (انیس الطالبین ص 220)
لغت نامه دهخدا
(گِ رَ)
عمل گران رو. رجوع به گران رو شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از گران فروش
تصویر گران فروش
کسی که کالای خود را ببهای گران فروشد مقابل ارزان فروش
فرهنگ لغت هوشیار
سنگینی گوش کری: بد مشنو وقت گران گوشی است زشت مگو نوبت خاموشی است. (نظامی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گران ریشی
تصویر گران ریشی
دارای ریشی ستبر و انبوه بودن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گران روحی
تصویر گران روحی
بد خویی بد معاشرتی مقابل سبک روحی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نان فروشی
تصویر نان فروشی
فروختن نان نانوایی، دکان نان فروش نانوایی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گران روی
تصویر گران روی
کند روی بطء سیر
فرهنگ لغت هوشیار